کد مطلب:94434 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:203

خطبه 017-داوران ناشایست












[صفحه 104]

روی سخنم با شماست! شمائی كه به ناشایستگی میان پیروان خدا فرمانروائی میكنید بد آئین ترین كسان نزد یزدان دو تن هستند: آنكه پروردگار، او را در كردار واندیشه خود آزاد گذاشته، از اینرو، دل به ناراستی بخشیده، و قدم در گمراهی نهاده، زبان عصیان و كفران گشوده، و آدمیان را با سخنان دلفریب، به فتنه و سركشی وا داشته است همانا چنین كسی برای هر كه دل بدو بخشد افسونكاری فتنه ساز است. چنین عاصیان كفران طلب، از هدایت و رستگاری پیشینیان نیز غافل و ناآگاهند و همه كوردلان بی خردی كه در حیات و ممات پیرویش كنند، از زیانكارانند و گم كرده راه. اینان بار توانفرسای گناه را به سختی بدوش می كشند، و پیوسته خود گروگان خطاكاری های خویشتنند دیگری كسی است كه در گرداب جهل و نادانی گرفتار شده، و پای فرارش در اعماق منجلاب فتنه و فساد مانده، و چشم جانش از نگریستن به فروغ رستگاری كور و عاجز است. ابلهان، دانایش انگارند، حال آنكه بر آنچه می كند و می اندیشد كاملا نادان است هر بامداد كه سر از خواب برمی گیرد، دلش در هوای افزونی گناهانی است كه به مراتب اندكش بهتر است و كثرتش بدتر. جام جانش از گندابهای جهل و بی خبری لبالب است، و با این حا

ل بر كرسی دادگستری میان مردم تكیه زده و مدعی چیزیست كه بر غیر او هم، عیان و آشكار نیست آن زمان كه در كار ناشناخته ای گرفتار شود و تلاش نماید تا مساله ای را حل كند، بد ستاویزهای سست و بیهوده ای چنگ می زند كه از اندیشه كودكانه و خامش تراوش می یابد، و بلاهتش تا بدان پایه ایست كه بر پاسخ خود اعتقاد و ایمانی وافر دارد! او در تارهای عنكبوتین نادانی و گمراهی خود تلاشی سخت ابلهانه دارد، و بر رای خود نه به درستی اطمینان دارد و نه اعتقادی بناراستی آن، و اگر قدم براه راستین نهاده باشد بیم از آن دارد كه مبادا نابجا سخنی گفته باشد، از اینرو پیوسته دل به این آرام می كند كه قدم در راه صدق و راستی نهاده است. نادان است و در ابلهانه كردارش، سخت در اشتباه و گناه در مثال بدان سواركاری میماند كه نه اشترش چشم بینا دارد و نه خودش را دیده راه یاب بدلیل همین ناآگاهی، سخنش را نفوذ و قاطعیتی نیست، و مانند توفان گم كرده راه پائیزی است كه بی درنگ به میان برگهای پژمرده و خشك بوزد گفتار و روایات پیشینیان را بدست باد یغماگر اندیشه های خام خود می سپارد و جز این چاره و گزیرش نیست خدا گواه است كه چنین كسی در پاسخ به مسائل گوناگون بسی بی مایه

و تهی مغز است و شایستگی آنچه را كه به او ارزانی شده ندارد حتی آن شعور و درایتش نیست كه دانائی و بینائی دیگران را درك كند. و بیش از آنچه كه، اندیشه محدود و چشم نزدیك بینش را توانائی باشد، مرغ فكرش را طیرانی و افق دیدش را عرصه پهناوری نیست. اگر پای استدلالش در مشكلی و معضلی بشكند، این شكستگی و بلاهت را از دیگران فرو می پوشاند و در پنهان كردنش می كوشد چه بسیار خونها كه بر اثر فرمان ظالمانه و ستمكارانه اش ریخته و چه بسیار ناله های حزین و مویه های غمین كه از كردار خصمانه اش بپاشده. و بسا میراثهای غارت شده ای كه از دست او به آوای بلند شكوه و نفرین سر میدهند بی شك من از جور و جفای این ستم آفرینان، كه به نادانی زندگی می كنند و به گمراهی رو به پرتگاه دهشتزای مرگ می گذارند، به آفریدگار بی همتا شكایت می كنم و داد دل از او می خواهم آنزمان كه به آئین پاك و با بیانی صاف، بی هیچ خطا و آمیزه ای ناپسند، كتاب خدا را برای اینان می خوانند، همانا در چشم این بیمایگان جفاپیشه، كالائی بی مقدارتر و سودائی بی بهاتر از این كتاب بزرگ وجود ندارد اما زمانیكه این كتاب را به رای ناپسند خود، دگرگون كنند و در بازگو كردن آن از شیوه تحریف و تب

دیل سود جویند، آنوقت، این كتاب بنظرشان متاعی پر ارج و رایج مینماید. بدینسان نزد آنان هیچ چیز پلیدتر از راستی، و نیكوتر از زشتی نیست


صفحه 104.